آیا خاتمی آبِ رفته اصلاح طلبان را به جوی باز میگرداند؟/ همه دلهرههای آقای لیدر
خاتمي ليدر جريان اصلاحات است؛ غالب قریب به اتفاق اصلاح طلبان به این جمله تاکید و اذعان دارند که پنجمین رئیس جمهور ایران رهبر جریان اصلاحات محسوب میشود.
نگاه اصلاحطلبان به ليدر اصلاح طلبان جزر و مدهای فراوانی داشته است.
خاتمي پس از حضور در انتخابات مجلس شاهد سنگپراكنيهايي از سوي طيف تندروی اصلاحطلبان بود. اين در حالي بود كه خاتمي در پاسخ به آنها شكستهاي پي در پي اصلاحطلبان در عرصه سياسي طی چندین سال گذشته را يادآور شد و بار ديگر حركت اصلاحطلبي حول محور نظام را به آنها گوشزد كرد.
جالب است که سید محمد خاتمی ، حتي شرط عذرخواهی برای حضور در انتخابات آتي را رد نكرد.
اختلاف خاتمي و مرد خاکستری اصلاحات نيز به ضلع سومي به نام هاشمي مربوط بود، در حاليكه خاتمي از رئيس مجع تشخيص مصلحت نظام به نیکی ياد كرد و او را فردي اصلاحطلب می ناميد موسوي خوئينيها اين مطالب را بر نتافت و نسبت به سخنان خاتمی واکنش نشان داد.
تلاش هاي خاتمي تا جايي ادامه يافت كه بنابر گزارش منابع آگاه وي نامهاي به هاشمي رفسنجاني تحويل داده تا به دست یکی از شخصیت های نظام برساند هرچند از محتويات نامه خبري در دست نيست اما چیدن پازل های تاریخی و رفتاری خاتمی پس از فتنه 88 تا به امروزه كوشش وی براي رساندن خود به ماراتن انتخابات رياست جمهوري را در اذهان پديد می آورد.
در اين بين محمدجواد حقشناس عضو شوراي مركز حزب اعتماد ملي با بيان اينكه حضور خاتمي به سود نظام و به ضرر وي به دلیل مشکلات پیش روست تاکید کرد: حضور خاتمي مخالفاني از سوي جريان های تندروي اصلاحطلب و اصولگرايي دارد.
وي در ادامه دوگانه هاشمي – خاتمي را بهترين گزينه براي انتخابات آتي دانست و تصريح كرد: خاتمي از لحاظ بينالمللي و هاشمي از لحاظ داخلي داراي امتيازاتي هستند.
حق شناس فراهم شدن شرايط حضور خاتمي در انتخابات را تنها به تلاش اصلاح طلبان نسبت نداد و کوشش عقلاي اصولگرا براي حضور پنجمین رئيس جمهور ايران در انتخابات 92 را خواستار شد.
به هر شکل اشتباهات خاتمي در سير سياسي و جاده اصلاح طلبی از تعداد انگشتان دو دست فرا تر رفته و شايد اين آخرين فرصت براي او باشد و باید دید تا چه اندازه تلاش بر رفع موانع ایجادی بین خود و افکار عمومی است.
آيا ليدر اصلاحات كه زيبا كلام كارشناس اصلاح طلب مسائل سياسي او را از لحاظ مؤلفههاي سياسي زير صفر ميداند، ميتواند آب رفته اصلاحطلبان درعرصه سیاسی کشور را به جوي نظام باز گرداند.
مرخصی درمانی یا راهی برای فرار از مجازات
بر اساس آموزه های جین شارپ بازداشت شدگان اعتراضات و ناآرامی ها می باید پس از مدتی از دوران محکومیت خود اقدام به تمارض کرده و به بهانه پیگیری مراحل درمان درخواست مرخصی از زندان کنند.
این مسئله زمانی توجهات را به خود جلب می کند که رفتار شناسی فتنه گران در یکسال گذشته موید تلاش آنها برای بهانه تراشی پزشکی به منظور اخذ مجوز مرخصی پزشکی از زندان بوده است.
موضوعی که از سال گذشته با درخواست مرخصی صفایی فراهانی شروع شد و پس از محسن امین زاده ظاهرا نوبت به عرب سرخی رسیده است.
نکته جالب ماجرا زمانی است که بسیاری از این افراد در دوران مرخصی پزشکی خود بیشتر به اطبایی مراجعه می کنند که ربطی به عارضه ی موجه مرخصی شان نداشته است.
آغاز مرحله ای جدید عملیات روانی غرب علیه ایران
چرا که شایعات با قدرت شیوع پذیری سریع خود، قادر به ایجاد اختلافات و طرح تحلیل های نابجا در میان مردم و تصمیم گیران جامعه هدف بود و قدرت مدیریت بحران را از طرف مقابل سلب می کند.
در این راستا از ابتدای هفته جاری شایعات گوناگونی در حوزه های اقتصادی و سیاسی مطرح شده که از جمله آنها می توان به شایعه ی «تحریم گازی ایران از سوی اروپا»، گزارش نیویورک تایمز از کتاب «بازی ایانی: بازی جنگ در عراق، از جرج دبلیو بوش تا باراک اوباما» به بهانه متهم کردن ایران در ناآرامی های عراق، ادعای العربیه به نقل از نیویورک تایمز ، به خطای پدافند هوایی ایران در تشخیص هواپیماهای خودی از بیگانه و... اشاره کرد.
نقطه ی مشترک تمامی این شایعات زیر سوال بردن قدرت عملیاتی و دفاعی ایران در عرصه های مدیریتی است.
براساس مباحث نظری یکی از مراحل اصلی و تاثیر گذار در طراحی عملیات های روانی، انتشار شایعات است.
نقش آفريني اسرائيل در تنش اخير ميان ترکيه و سوريه
شدت گرفتن اختلافات در ستاد انتخاباتی یک کاندیدای ریاست جمهوری
اخبار بدست آمده حکایت از آن دارد که اختلافات در درون ستاد یکی از کاندیداهای مطرح انتخابات ریاست جمهوری شدت یافته است.
هامون به نقل از محدوده:
یکی از کاندیداهای مطرح انتخابات ریاست جمهوری که مدت هاست ستادهای انتخاباتی خود را فعال کرده و از طیف های مختلف نیز در بدنه ستاد خود بهره گرفته به دلیل اختلاف نظرهای شدید میان برخی اعضای برجسته ستاد خود، این روزها چندان حال خوشی ندارد.
«سهم خواهی»، «عدم تمکین تشکیلاتی»، « اختلاف نظرهای قومیتی» و... از جمله مسائلی است که در ستاد این کاندیدای ریاست جمهوری رخ داده و به تعبیر این فرد ستاد را به یک مجموعه افلیج تبدیل کرده است.
یک بیماری روانی دیگر رادیوفردا کشف شد !
هامون به نقل از بولتن نیوز:
به گزارش رادیودیروز بررسی
های روانپزشکی و تطابق آثار و علائم موجود در اخبار رادیوفردا نشان می
دهد این رسانه مبتلا به یک اختلال روانپزشکی به نام گراندیوزیتی (
GRANDUSITY ) می باشد . این اختلال به معنای خود بزرگ بینی است که در زمره
ی بیماری های روانی می باشد .
سرآغاز این تشخیص از آنجایی است که رادیوفردا معتقد بود در زمان اعتراضات
چند روزه ی اخیر تهران بر روی امواج این رادیو پارازیت های سنگین
انداخته اند ! اما اختلال ناشی از این خود بزرگ بینی رادیوفردا به این
دلیل است که ظاهرا رادیوفردا باورش شده است که در ایران تاثیرگذار است و
در اتفاقاتی همچون اعتراض یا اعتصاب و تحصن عده ی کثیری از معترضان پای
گیرنده های رادیویی خود در حال گوش دادن به رادیوفردا یا احتمالا پیگیری
لحظه به لحظه ی اخبار و گزارشات آن هستند !
این درحالیست که رادیوفردا بین رسانه های فارسی زبان ضد انقلاب یکی از کم
مخاطب ترین و بی مشتری ترین و کم طرفدار ترین رسانه هاست و ظاهرا فقط یک
مرکز کاریابی و جلوگیری از بیکاری برای عده ای از عناصر فراری ضد انقلاب
هستند که وقت خود را در این رادیو بگذرانند تا دیار غربت از گرسنگی تلف
نشوند !
با این وجود رادیوفردا معتقد است که در حین اعتراضات اخیر بازار تهران به
دلیل ترس مقامات جمهوری اسلامی ایران از این رسانه (!) پارازیت های
سنگینی بر روی امواج ماهواره ای آن ارسال شده است و دریافت آن را برای
مخاطبینش با مشکل مواجه نموده است !
رادیودیروز برای جلوگیری از پیشرفته تر شدن اختلا خودبزرگ بینی رادیوفردا
به این رسانه پیشنهاد می کند حتما به یک روانپزشک مراجعه نماید !
کارخانه دروغ سازی «دیگربان» تعطیل شد/ تو رو خدا به ما کمک کنید
هامون به نقل از بولتن نیوز: سایت «دیگربان» که در دروغ سازی علیه جمهور اسلامی ید طولایی داشت، تعطیل شد.
به گزارش بولتن نیوز، این سایت در توضیح دلیل این اقدام نوشته که به علت مشکلات مالی تا اطلاع بعدی به کار خود پایان داده است.
معلوم است که اوضاع اپوزیسیون و ضدانقلاب، حسابی قمر در عقرب شده و اربابان این قلم به مزدها به این نتیجه رسیده اند که هزینه هایی که برای چنین سایت هایی در طول این چند سال اخیر کرده اند، نتیجه خاصی جز وقت تلف کردن نداشته و تف سر بالاست.
جالب آنکه مسئولین این سایت در بیانیه پایانی خود خواسته اند در ظاهر خود را مستقل نشان داده و اقدامات خود را، عملی خودجوش اعلام کنند. در این بیانیه آمده است:
"دستاندرکاران این پروژه که از ژانویه سال ۲۰۱۱ با حمایت مالی اندکی آغاز شد و از ابتدای سال ۲۰۱۲ بدون هیچ حمایتی به کار خود ادامه داد٬ پس از بینتیجه ماندن تلاشها برای جذب بودجه از منابع مستقل٬ تصمیم به توقف فعالیت آن گرفتند.
این سایت طی این مدت تنها بر اساس انگیزه شخصی دستاندرکاران آن و بدلیل بازخوردهایی که حاکی از تاثیرگذاری در فضای رسانهای و سیاسی کشور بود به فعالیت خود ادامه داد."
این در حالی است که اخبار این سایت، آن قدر دروغ و به دور از واقعیت بود که حتی مورد استناد دیگر سایت های ضد انقلاب نیز قرار نمی گرفت.
جالب تر آنکه مسئولین این سایت دست به سر کیسه کردن مردم هم زده و نوشته است که "دیگربان در صورت تامین بودجه٬ فعالیت خود را از سر خواهد گرفت."
گفتنی است طبق اخبار رسیده، مابقی رسانه های ضد انقلاب نیز به دلیل عدم کارایی لازم، حمایت های اربابان خود را از دست داده و با مشکلات عدیده ای مواجه هستند.
حتي BBC هم متوجه رفتار كج و معوج خاتمي شد
هامون به نقل از بولتن نیوز:
با نزديك شدن به موسم انتخابات رياست جمهوري، رسانه هاي ضد انقلاب نيز دست به كار شده و با قدرت هر چه بيشتر مشغول توليد محتوا در اين زمينه هستند.
به گزارش بولتن نيوز، محور اساسي رسانه هاي بيگانه در مورد انتخابات آينده، دامن زدن به اختلافات موجود بين مسئولين (مخصوصا اختلاف بين اصولگرايان) و حمايت بي چون و چرا از اصلاحطلبان و در رأس آنها سيدمحمد خاتمي، يكي از اضلاع اساسي در فتنه 88 است.
در همين مورد، سايت بي بي سي متعلق به دستگاه سلطنتي انگليس در مطلبي با عنوان «خاتمي، کيمياگر يا اصلاح طلب؟»، در مورد ديدگاههاي پارادوكسيكال و متناقض خاتمي پرداخته و معتقد است كه مواضع و عملكرد او با يكديگر در تناقض است و معلوم نيست كه وي بالاخره از كدام مشرب فكري تبعيت مي كند و دنبال چه چيزي است.
نويسنده در ابتداي اين مطلب مي نويسد:
"هنگامي که محمد خاتمي نخستين بار براي انتخابات رياست جمهوري ايران نامزد شد، بسياري از مخالفان حکومت، بخصوص آنها که در خارج از کشور بودند، مي گفتند، او فردي است از داخل نظام جمهوري اسلامي و شعارهايش درباره اصلاحات، جامعه مدني، آزادي و غيره چيزي نيست جز عوامفريبي و راهي براي طولاني تر کردن عمر حکومت. اما بسياري از راي دهندگان ايراني که در داخل بودند، خواسته يا از سرناچاري با خوشبيني به او نگريستند، از او حمايت کردند و به او راي دادند.
گسترش آزادي بيان، آزادي هاي اجتماعي، سياست هاي بازتر فرهنگي، گسترش فعاليت نهادهاي مدني، بهبود روابط ايران با کشورهاي غربي، افشا کردن قتل هاي زنجيره اي همه و همه سبب شد تا بسياري از تحليل هاي بدبينانه در مورد خاتمي کمرنگ شود. اما به نتيجه نرسيدن تحقيقات درباره قتل هاي زنجيره اي، عدم موضعگيري قاطع در قبال بسياري از رويدادهاي داخلي از جمله رد صلاحيت گسترده نامزدهاي اصلاح طلب در انتخابات مجلس سال 82 سبب شدند تا چهره خاتمي در ذهن بسياري در حد يک اصلاح طلب "کم جرات" و "بي خاصيت" تنزل پيدا کند."
وي سپس به مواضع دوگانه خاتمي اشاره كرده و نوشته است:
"با نگاهي به کل کارنامه خاتمي مي توان گفت که شايد هيچ سياستمداري به اندازه او نتوانسته احساسات هوادرانش و هواداران دمکراسي در ايران را روزي به عرش و روزي ديگر به فرش و يا به روايت بهتر به قعر برساند. او کسي است که روزي افراد کشته شده در جريان اعتراضات به نتايج انتخابات رياست جمهوري سال 88 را "شهيد" خواند و از اقدامات حکومت بعنوان "کودتاي مخملين عليه مردم و جمهوريت نظام" ياد کرد و روزي ديگر از "ظلم به رهبري و نظام" حرف زد...
...اين افراد طبيعتا از محمد خاتمي بعنوان رهبر جنبش اصلاحات ايران، انتظار داشتند که در مواضعش تغييري اساسي ايجاد کند، البته نه تغييري در حد درخواست براي تغيير رژيم، بلکه دستکم در پيش گرفتن موضعي انتقادي تر و محکم تر از گذشته در قبال سرکوب ها و محدوديت هاي ايجاد شده و احتمالا تحريم انتخابات. اما خاتمي در اوج ناباوري و بر خلاف انتظار حتي دوستانش، به عنوان راي دهنده در انتخابات مجلس دهم شرکت کرد. او بعدا از تمايلش براي شرکت اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري سخن گفت. رئيس جمهوري سابق ايران در روزهاي اخير براي برطرف کردن ترديدها درباره مواضعش، با براندازي مخالفت کرده و از ضرورت حفظ "چارچوب" سياسي موجود در ايران سخن گفته است."
نويسنده سپس با طرح اين پرسش كه اظهارات و اقدامات خاتمي اين پرسش را در ذهن ايجاد مي کند که خاتمي واقعا به چه نوع اصلاحاتي اعتقاد دارد و چه نوع حکومتي مطلوب و مورد نظر اوست؟ آيا او واقعا اصلاح طلب است يا آنگونه که برخي از تندروها در ايران مي گويند، "برانداز" است؟، سعي كرده تا از حكومت ايران، به دليل وجود شواري نگهبان كه وظيفه تأييد صلاحيت ها را بر عهده دارد و چنين كاركردي عقلا نيز مورد قبول است، چهره اي غير دموكراتيك و مردم سالار نشان داده و ادامه مي دهد:
"گرچه خاتمي بارها تاکيد کرده است که او و همفکرانش "برانداز" نيستند و تنها به دنبال اصلاح حکومت و حفظ آنند، اما حقيقت اين است که ذات حکومت جمهوري اسلامي با خواسته هاي اصلاح طلبان در تضاد است. خاتمي پيش از هر چيز خواهان برگزاري انتخابات آزاد است. او مي گويد حکومت نبايد قيم مردم باشد. اما قانون اساسي جمهوري اسلامي که خاتمي خود را به آن معتقد مي داند، حق قيوميت را براي حکومت در نظر گرفته است چرا که حق نظارت بر انتخابات مجلس، رياست جمهوري، خبرگان و همه پرسي ها را به يک نهاد انتصابي يعني شوراي نگهبان واگذار کرده است (اصل 99). براساس همين قانون اساسي (اصل 98)، شوراي نگهبان تنها مسئول تفسير قانون اساسي است."
نويسنده سپس به پارادوكس هاي موجود در تفكر خاتمي و در يك نگاه كلي تر، اصلاح طلبان پرداخته و معتقد است:
"البته از اظهارات و اقدامات خاتمي مي توان دريافت که او ارادت خاصي به بنيانگذار جمهوري اسلامي، آيت الله خميني، دارد. ولي اين ارادت شخصي به معناي پذيرش تمام و کمال مهم ترين رکن قانون اساسي جمهوري اسلامي يعني اصل ولايت فقيه که اکنون کرسي آن در اختيار آيت الله خامنه اي است، نيست. در واقع اين امر، يکي از اساسي ترين پارادوکس هاي گفتمان اصلاح طلبي در ايران است که در اظهارات ميرحسين موسوي و مهدي کروبي نيز ديده مي شود. اين افراد همه از يک سو از وفاداري به "اصل نظام" و "آرمان هاي" آيت الله خميني سخن مي گويند و از سوي ديگر قدرت و اختيارات رهبري آن يا به معناي دقيق تر، قانون اساسي جمهوري اسلامي را که ميراث آيت الله خميني است، به چالش مي کشند."
بي بي سي: قانون اساسي خاتمي و اصلاح طلبان را گير انداخته است
شبكه دولتي انگليس با اشاره به تناقضات رفتاري خاتمي مي گويد او از چشم حاميانش افتاده اما خواسته هاي وي عملاً مفهوم تغيير نظام را دارد.
هامون به نقل از کیهان:
وب سايت بي بي سي
در تحليلي نوشت: هنگامي كه خاتمي نخستين بار براي انتخابات رياست جمهوري
ايران نامزد شد، بسياري از مخالفان حكومت، بخصوص آنها كه در خارج از كشور
بودند، مي گفتند، او فردي است از داخل جمهوري اسلامي و شعارهايش درباره
اصلاحات، جامعه مدني، آزادي و غيره چيزي نيست جز عوامفريبي و راهي براي
طولاني تر كردن عمر حكومت.
اما خيلي ها از سر ناچاري يا خوش بيني به وي رأي دادند. اما مواضع خاتمي
سبب شد تا چهره وي در ذهن بسياري در حد يك اصلاح طلب كم جرأت و بي خاصيت
تنزل پيدا كند. با نگاهي به كل كارنامه خاتمي مي توان گفت كه شايد هيچ
سياستمداري به اندازه او نتوانسته احساسات هوادارانش و هواداران دموكراسي
در ايران را روزي به عرش و روزي ديگر به فرش و يا به روايت بهتر به قعر
برساند. او كسي است كه روزي افراد كشته شده در جريان اعتراضات سال 1388
را «شهيد» خواند و از «كودتاي مخملين عليه مردم و جمهوريت نظام» ياد كرد و
روزي ديگر از «ظلم به نظام» حرف زد.
بي بي سي با اشاره به مواضع متناقض خاتمي مي نويسد: گرچه خاتمي بارها
تأكيد كرده كه او و همفكرانش «برانداز» نيستند و تنها به دنبال اصلاح
حكومت و حفظ آنند، اما حقيقت اين است كه ذات حكومت جمهوري اسلامي با
خواسته هاي اصلاح طلبان در تضاد است. قانون اساسي جمهوري اسلامي كه خاتمي
خود را به آن معتقد مي داند، حق نظارت بر انتخابات مجلس، رياست جمهوري،
خبرگان و همه پرسي ها را به يك نهاد انتصابي يعني شوراي نگهبان واگذار
كرده است (اصل 99). براساس همين قانون اساسي (اصل 98)، شوراي نگهبان تنها
مسئول تفسير قانون اساسي است.
تحليلگر بي بي سي با اشاره به ادعاي خاتمي مبني بر ارادت به بنيانگذار
جمهوري اسلامي نوشت: اين ارادت به معناي پذيرش تمام و كمال مهم ترين ركن
قانون اساسي جمهوري اسلامي يعني اصل ولايت فقيه نيست. در واقع اين امر،
يكي از اساسي ترين پارادوكس هاي اصلاح طلبان است كه در اظهارات ميرحسين
موسوي و مهدي كروبي نيز ديده مي شود. اين افراد همه از يك سو از وفاداري
به «اصل نظام» و «آرمان هاي» آيت الله خميني سخن مي گويند و از سوي ديگر
قدرت و اختيارات رهبري آن يا به معناي دقيق تر، قانون اساسي جمهوري
اسلامي را كه ميراث آيت الله خميني است، به چالش مي كشند.
رهبر و شوراي نگهبان جزو اصلي ترين اجزاي هويتي نظام جمهوري اسلامي هستند.
نويسنده تأكيد مي كند كه خواسته هاي اصلاح طلبان با ماهيت جمهوري اسلامي
در تعارض است.
نفوذ بهائيان در عرصه مناصب دربار حکومت دیکتاتور پهلوی
سیرنیوز؛ هنگامي که بريتانيا تنها ايفا کننده نقش در سياست ايران بود کوشش مي کرد تا شاه و ديگران از خود اختياري نداشته باشند، به اين صورت که افراد را ضعيف نگه مي داشت تا حکومت کردن برايشان ساده تر باشد اما سياست آمريکا نقطه ي مقابل بريتانيا بود. عاملان کودتا در ايران، يعني انگليس و آمريکا، بنا داشتند اين مرز و بوم را محلي براي استقرار دائمي نيروهاي خود و به مثابه ي پايگاهي منطقه اي قرار دهند. اين قدرت هاي بيگانه گماشتن افرادي را در رأس امور ضامن بقاي اين پايگاه مي دانستند که هيچ گونه تعلقي به اين کشور از حيث منافع مردم و فرهنگ ملي نداشته باشند؛ زيرا به زعم آنان در چنين صورتي نگراني ها از امکان چرخش وضعيت برطرف مي شد. لذا حتي المقدور کوشش مي شد از افراد بهائي در مناصب حساس بهره گرفته شود. در واقع محمدرضاشاه، نيز به حمايت از بهائيان مي پرداخت. اين گفته حسين فردوست، تأييدکننده اين مطلب مي باشد: «محمدرضا نه تنها نسبت به نفوذ بهائي ها حساسيت نداشت، بلکه خود او صراحتاً گفته بود که افراد بهائي در مشاغل مهم و حساس مفيدند چون عليه او توطئه نمي کنند.» علاوه بر اظهارات فردوست، سخنان خود بهائيان در اين مورد شنيدني است. براي نمونه در يکي از جلسات بهائيان که در منزل ضياءالله هوشمند تشکيل شد. سرهنگ اقدسيه چنين اظهار مي کند:«افتخار ما بر ديانت بهائي است. من زماني که در ارتش بودم سربازان و درجه داران و افسران بهائي را احترام مي گذاشتم؛ ولي يک فرد مسلمان از ديگري شکايت مي کرد، دستور شلاق زدنش را مي دادم.» وي در ادامه افزوده است: «ما اطلاع داريم که شاهنشاه آريامهر، بهائي مي باشند. ما بهائيان همه پولدار هستيم و ترقي بيشتري خواهيم کرد.» نمونه ديگر اين سخنان در يکي از جلسات بهائيان در خيابان سبلان مي باشد که شخصي به نام واحديان چنين اظهار مي دارد که: «کارهايي که اکنون به دست اعلي حضرت همايون شاهنشاه اريامهر صورت مي گيرد، هيچ کدامش روي اصول دين نيست؛ زيرا خود شاه به تمام دستورات بهائي آشنايي دارد و حتي ايشان با اشرف پهلوي در دوران کودکي در مدرسه بهائيان در خيابان اميريه که در آن زمان از مدارس عالي تهران بود، درس خوانده اند و دليلش آن است که عکس آن زمان شاه و اشرف هم اکنون موجود است ... حال مردم احمق مي گويند: شاه بهائي است. چه کار مي توانند بکنند. فلسفي بالاي منبر مي گويد: شاها مواظب باش ببين دکتر شما چه شخصيتي است. کارها را به دست بهائي ها ندهيد ولي اين گفتار اثري ندارد...» دراين ميان نخست وزير 13ساله، اميرعباس هويدا، دوران اوج و اقتدار بهائيان در دستگاه حاکمه بود. حضور بهائيان در عرصه هاي مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي، در حقيقت يکي از اجزاي برنامه کلي و همه جانبه استعمارگران پير و جوان، در اسلام زدايي از ايران را تشکيل مي داد. که در ادامه به بررسي فعّاليت بهائيان در اين چهار عرصه مي پردازيم. اميرعباس هويدا اميرعباس هويدا، دولت مرد طراز اول رژيم پهلوي در فاصله سال هاي 1343-1357 ش، در تاريخ معاصر ايران از نامي آشنا برخوردار است. براي آشنايي با اين فرد نخست به پيشينه هويدا از ابتدا تا زمان قرار گرفتن در پست نخست وزيري و سپس دوران سيزده ساله، حکومت او را مورد بررسي قرار مي دهيم. اميرعباس هويدا، فرزند ميرزا حبيب الله عين الملک،385 متولد سال 1295ش، در تهران مي باشد. وي به واسطه ي مأموريت هاي پدرش، در کشورهاي عربي، بزرگ شد و تحصيلات ابتدايي و متوسط خود را در بيروت به پايان رساند. عدم حضور در کشور ايران و آشنا نبودن با فرهنگ ايراني و همچنين تربيت خانوادگي که به سختي ارزش هاي جوامع غربي خصوصاً کشور فرانسه را به اميرعباس هويدا تعليم مي داد. حتي حلقه ي دوستان نزديک هويدا در مدرسه فرانسوي بيروت هم براي خود نامي برگزيده بودند که طنين رمانتيسم تاريخي در آن موج مي زد. نام اين حلقه تمپلرها بود. بعد از خاتمه تحصيل در بيروت به انگلستان و سپس به بلژيک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل ثبت نام کرد. در سال 1321ش، به ايران مراجعت و از وزارت خارجه تقاضاي استخدام کرد. ساعد(وزير وقت خارجه)، ذيل تقاضاي هويدا مي نويسد:«عدّه اي فعلاً بلا تکليف هستند.» مع هذا هويدا در تاريخ 12 شهريور 1322ش، به وسيله ي درخواست انوشيروان سپهبدي(شوهرخاله هويدا که اندک زماني بعد به مقام وزارت امور خارجه رسيد) به استخدام رسمي اين وزارتخانه درمي آيد.387 اما اشتغال هويدا در وزارت امور خارجه چندان به طول نمي انجامد و در اول مهرماه 1322 ش، براي انجام خدمت وظيفه عازم سربازي مي شود. در مهرماه 1323ش، مجدداً به وزارت خارجه بر مي گردد و به عنوان کارمند اداره اطلاعات به کار مشغول مي شود و از تاريخ دوازدهم بهمن 1323ش، به اداره سوم سياسي انتقال مي يابد. هويدا در سال 1324ش، به عنوان وابسته سفارت ايران در پاريس، عازم فرانسه گرديد. در دوران مأموريت پاريس، مسئوليت امور دفتري سفارت را به عهده داشت. هويدا نه تنها مسئوليت تمام امور کنسولي و ديپلماتيک ايران در فرانسه را برعهده داشت، بلکه وظيفه رسيدگي به امور اداري و سياسي و روابط ايران و آلمان شکست خورده و اشغال شده را هم دنبال مي کرد. بخش عمده اين روابط مربوط به مسائل اقتصادي و قراردادهايي بود که در دوران اقتدار هيتلر و رضاخان منعقد شده بود و بايد تکليف اين قراردادها روشن مي شد. افزون بر اين عده اي از يهوديان که گذرنامه هاي ايراني داشتندو در اردوگاه هاي آلمان نازي زندگي مي کردند، پس از شکست آلمان در اختيار متفقين قرار گرفته بودند که پيگيري کار آزادسازي و جابه جايي آنان نيز از وظايف هويدا در اين ايام به حساب مي آمد. ذکر اين نکته ضروري است که هيچ يک از اين يهوديان ايراني نبودند و در زمره کساني قرار داشتند که عبدالحسين سرداري، دايي هويدا (کاردار سفارت ايران در پاريس) در ازاي گرفتن مبالغي هنگفت به آنان گذرنامه ايراني داده بود. در مورد حضور هويدا در پاريس در اين ايام و فعّاليت هايش دو مسئله قابل تأمل وجود دارد. مسئله اول عضويت در حزب توده مي باشد. احسان طبري، ضمن اشاره به روابط هويدا با ايرج اسکندري از رهبران حزب توده عنوان مي کند: «هويدا در دوران خدمت وزارت خارجه در اروپا به همه جا سر زد اين روزها بازار کمونيسم در ايران گرم بود، عضو حزب کمونيسم در ورشو شد». مسئله ي دومي که در زمان حضورش در سفارت پاريس به وجود آمد، شرکت در باند قاچاق پاريس بود. در سال 1325ش، براي اولين بار جريان جنجال برانگيز شرکت عده اي از اعضاي سفارت ايران (از جمله هويدا) و چند نفر از ايرانيان سرشناس ديگر در قاچاق موارد مخدر، در روزنامه ي مردم ارگان حزب توده منتشر مي شود، اين خبر که در شماره ي مورخ 19 بهمن 1325ش، مجله خواندني ها از روزنامه مردم نقل شده به اين شرح است که: «به موجب خبر راديو پاريس، ضمن ايرانيان توقيف شده در پاريس به اتهام قاچاق، سه عضو سفارت، سه روزنامه نويس، يک نويسنده و يک سرهنگ و يک تاجر بزرگ مي باشند. به موجب خبر بعدي تقريباً پنجاه نفر تاکنون دستگير شده اند از جمله آقايان اميرعباس هويدا دبير اول سفارت، مطيع الدوله ي حجازي، سرهنگ اسفندياري، گنجه اي مدير باباشمل، وهاب زاده و منصور صالحي در يادداشتي که دولت فرانسه به ايران داده قيد شده است که حقوق دبيراول شما معلوم و مخارج او نيز معين است، ولي تحقيق کنيد ويلاي مشاراليه در خارج پاريس از چه محلي خريداري شده است». ابوالفضل قاسمي نيز در کتاب اليگارشي در مورد نقش هويدا در قاچاق پاريس، چنين مي نويسد: «در مقام دبير کلي سفارت ايران در پاريس به وسيله يهوديان يک باند قاچاق درست کرد به طوري که روزنامه کيهان نوشت (آيا مي دانيد که درهاي قنسولگري ايران بروي جهود و ارمني باز است) کار را به جائي مي رساند که پيرامون سفارتخانه مرکز قاچاق فروش ها مي شود به طوري که روزنامه آئين نام خيابان سفارت ايران را مرادف خيابان قاچاق در پاريس مي داند.»392 اين جنجال و افتصاح سرانجام با وساطت دربار فيصله مي يابد و موضوع فراموش مي شود تا اين که در فروردين ماه سال 1328ش، هويدا به سمت کنسوليار ايران در سرکنسولگري اشتوتگارت به آلمان مي رود و در اسفندماه همين سال به درخواست عبدالله انتظام که در آن موقع وزير مختار ايران در آلمان بوده است وظايف کنسولي را در اشتوتگارت به عهده مي گيرد. در سال 1329ش، با آغاز نخست وزيري حسين علاء، عبدالله انتظام در کابينه وي، وزير امور خارجه مي شود و هويدا به عنوان منشي مخصوص و رئيس دفتر امور خارجه منصوب مي گردد.394 ولي با تغيير کابينه، باقر کاظمي، وزير امور خارجه ي دولت مصدق، هويدا را از رياست دفتر وزارتي برکنار و به معاونت اداره ي سوم سياسي منصوب مي کند اما هويدا که اوضاع و احوال را بر وفق مراد خود نمي ديد در مهرماه سال 1330ش، به دعوت کميساري عالي پناهندگان سازمان ملل متحد مأمور خدمت در اين سازمان شد و مدت پنج سال در اين سازمان خدمت کرد و توانست به عنوان رابط کميسيون نقش ويژه اي در کمک به ايجاد پايگاه صهيونيستي عليه جهان اسلام ايفا کند. به گفته عباس ميلاني( نوسنده کتاب معماي هويدا) بحث امکان يک دولت يهودي در بخشي از سرزمين فلسطين هم در آن زمان سخت رايج بود. هويدا از جمله اقليت کوچکي بود که از ايجاد چنين دولتي طرفداري مي کرد و مي گفت اين پادزهر سامي ستيز تاريخ است.395 جالب توجه است که در آن زمان مأموريت کميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل توسط وان هگ گدهارت که از فراماسونرهاي معروف و بين المللي بود، اداره مي شد. محمد اختريان در کتابش علت حضور هويدا در سازمان ملل را چنين بيان مي کند:«در زمان حکومت دکتر مصدق، سازمان جهاني صهيونيسم تعطيل شد و نمايندگي سياسي اسرائيل در ايران برچيده شد. در اين زمان اداره امور سازمان جاسوسي يهوديان ايران به کميته بهائيان واگذار گرديد. امير عباس هويدا نيز به دست عناصر با نفوذ و نقابدار بهائي مأمور خدمت در سازمان ملل گرديد.» در سال 1335ش، به تقاضاي رجبعلي منصور (پدر حسنعلي منصور سفير وقت ايران در آنکارا) با سمت رايزن سفارت ايران در ترکيه به آنکارا رفت.
توهین بی شرمانه روزنامه شرق به رزمندگان و بسیجیان / واکنش فوری هیئت نظارت بر مطبوعات خواسته جامعه ایثارگران
تعميق پيوند فتنهگران و بهاييان عليه جمهوري اسلامي
در اين راستا اخيراً مركز مزبور كتابي تحت عنوان " گفتمانهاي معاصر اجتماعي " كه حاوي مقالات و گفتارهاي ۲۱ نفر از عناصر فتنه و ضدانقلاب ميباشد را منتشر كرده است.
در اين كتاب ۵۳۰ صفحهايي كه توسط انتشارات " ايرانيان " در واشنگتن منتشر شده است، مقالات و مطالبي از افرادي همچون محسن سازگارا، عبدالکریم لاهیجی، عمادالدین باقی، فاطمه حقیقتجو، رحیم رشیدی، آرام حسامی، کاویان میلانی، محمد نوریزاد، مهرداد مشایخی، امیرحسین گنجبخش و چند فتنهگر و ضدانقلاب ديگر درج شده است.
گفتني است، اين مركز بهايي قصد دارد طي ماههاي آينده كتاب مزبور را به زبان انگليسي نيز منتشر نمايد.
خاتمي ممكن است واكسن مقابله باميكروب هاي سبز باشد!
يك پايگاه اينترنتي وابسته به اپوزيسيون ضمن بررسي شرايط اپوزيسيون پيش بيني كرد آمدن خاتمي در صحنه انتخابات به جاي آن كه سودي براي مخالفان داشته باشد اسباب اختلاف و شكاف بيشتر در جنبش سبز شود.
هامون به نقل از کیهان:
سايت روزآن لاين با اشاره به تمايل خاتمي براي بازگشت به عرصه سياست مي نويسد: هر چند كه با توجه شرايط موجود از جمله حوادث اخير كه منجر به بازداشت فائزه هاشمي شده و كنش حاكميت با اصلاح طلبان را دستخوش مسائل تازه اي كرده، فرضيه حضور اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري با محوريت خاتمي فرضيه اي ضعيف به نظر مي رسد اما در عين حال اين نوشتار مي كوشد تا تحليلي واقع بينانه از جنبه هاي مثبت و منفي حضور اصلاح طلبان در انتخابات با محوريت محمد خاتمي ارائه دهد.
نويسنده با بيان اينكه «اصولگرايان از حضور اصلاح طلبان داراي مرزبندي مشخص با جنبش سبز استقبال مي كنند و آن را همچون ويروس ضعيف و واكسن در مقابل ميكروب هاي سياسي (اصلاح طلبان سبز) مي دانند»، مي افزايد: شايد حضور خاتمي براي حاكميت چالش برانگيز باشد اما مي تواند تبعاتي هم براي اصلاح طلبان و جنبش سبز داشته باشد. از ظواهر امر چنين برمي آيد كه خاتمي بيش از دو گزينه براي تعامل با حاكميت پيش روي خويش ندارد. در تعامل نخست، خاتمي همچون گذشته با در نظر گرفتن ملاحظات جمهوري اسلامي مي كوشد تا با حفظ حريم ها، سياست هاي اصلاحي خويش را پيش ببرد. اما در تعاملي ديگر خاتمي با ذكر شروطي وارد عرصه انتخابات مي شود كه اين شروط نيز خود سه فرض ديگر را به دنبال دارد.
روزآن لاين نوشت: فرض نخست آن است كه شرايط خاتمي پذيرفته مي شود و وي با اين شروط وارد كارزار انتخاباتي مي گردد. فرض دوم رد شرايط خاتمي به نحوي است كه خاتمي از اعلام كانديداتوري انصراف دهد و فرض آخر رد شرايط خاتمي به گونه اي است كه خاتمي تا پايان كار يعني ثبت نام مقاومت كند و نهايتاً با رد صلاحيت شوراي نگهبان رو به رو شود.
اين پايگاه وابسته به اپوزيسيون مقيم پاريس در پايان نوشت: اين فرضيات، فرضياتي ممكن هستند اما بايد ديد با در نظر گرفتن شرايط موجود كدام فرض محتمل تر است. شرايط سياسي حاكم بر جامعه به روشني گوياي آن است كه زمينه اي براي تعامل نخست وجود ندارد. فرضيه نخست، گرچه از فرضيات بعيد است اما در صورت تحقق مي تواند بزرگترين دستاورد را براي اصلاحات و جنبش سبز در پي داشته باشد؛ گرچه روابط خاتمي و نظام جمهوري اسلامي اكنون در سطحي نيست كه قابل ترميم باشد. ضمن اينكه چنين تصوري از مجموعه حاكميت نسبت به آنكه خاتمي بتواند منجي جمهوري اسلامي شود وجود ندارد و البته پيشتر نيز چنين تصوري وجود نداشته است. از سوي ديگر، از ميان سه فرضيه موجود در تعامل دوم، تنها فرضيه دوم به واقعيت نزديك تر است. در واقع از اظهارات برخي چهره هاي حاكميتي اصلاح طلب نظير محمدرضا تابش، نماينده زادگاه خاتمي در مجلس مي توان چنين برداشت كرد كه آنان چشم انتظار چراغ سبز حاكميت براي حضور در انتخابات هستند اما خاتمي نيز بارها اذعان داشته است كه حتي در صورت وجود چنين چراغ سبزي، بدون برآورده شدن شرايط حداقلي حاضر به كانديداتوري در انتخابات نيست.
فرضيه نخست كه تقريباً فرضيه اي بعيد است و فرضيه سوم نيز با ويژگي هاي شخصيتي خاتمي قرابتي ندارد. هر چند در صورت تحقق قدرت مضاعفي به جنبش سبز خواهد بخشيد. با در نظر گرفتن شرايط موجود مي توان قضاوت كرد كه آيا طرح موضوع كانديداتوري خاتمي به دگرگوني شرايط سياسي منتهي خواهد شد يا صرفاً به ايجاد شكاف ميان جنبش سبز خواهد انجاميد.